نخ شكسته

دود غليظ جلوي چشمانم پيچيد

و همه چيز بي تفاوت در بيهودگي خود غرق شد

بي صدا....

دغدغه هاي مضحك ميان نخ هاي بدون فيلتر

فراموش شدند

چونان صداهاي مردگان تاريخ

اجساد موميايي شده در توهمات معني ....

دون كيشوت هاي لا ابالي پوچ

افتخارات .....

اخرين صداي خود را در سينه ام شنيدم

موهوم در فراموشي لغزيد

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 مهر 1392برچسب:فراموشي, شعر نو , سپيد, | | نویسنده : نوید بهداروند |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد